تاریخ انتشار : یکشنبه ۱۴۰۱/۱۲/۲۸
بعد از آقا خان نوری چه شد
اکبر پرندی
برای شناخت جریانها و رخدادهای تاریخی و نقش رجال مؤثر در تاریخ کشورمان اسناد بر جای مانده از گذشتگان به خصوص خاندانهایی که در حکومتها به هر نحوی نقش داشتند حائز اهمیت است؛ چرا که از طریق اسناد علاوه بر آنکه حقایق جدیدی به دست میآید، صحت و سقم وقایع پیشین نیز روشن میشود. این اسناد عبارتند از احکام و فرامین دولتی، بنچاقها، قبالههای ملکی و نیز کتابهای خاطرات و شجرهنامهها، رسالهها و هر نوشته دیگر که در کنج برخی خانهها موجود است. بنابه تحقیق محلی نگارنده این سطور، متأسفانه تنها تعداد بیشماری از این نوع اسناد باارزش در منطقه کاغذکنان آذربایجان شرقی که گوشهای از ایران پهناور است در گذشته نهچندان دور نابود شده یا در حال نابودی هستند.
سندی که معرفی میشود از همین نوع اسناد است و آن انشای مرحوم میرزا مهدیخان بیانالملک پسر میرزاابومحمد گرمرودی، از قول ناصرالدینشاه قاجار در خصوص میرزاآقاخان نوری است.
میرزا نصرالله فرزند اسدالله نوری است، که بعدها به میرزا آقاخان معروف شد. او مدت ۳۳ سال (۱۲۴۲-۱۲۷۵ مهشیدی) در دربار سه تن از پادشاهان قاجار (فتحعلی شاه، محمدشاه، ناصرالدین شاه) مشاغل و مناصبی چون وزارت لشکر (وزارت جنگ) و صدراعظمی را عهدهدار بود.
در سال ۱۲۴۳ مهشیدی با سمت لشکرنویسی وارد خدمت دربار فتحعلی شاه شد و چون جوانی چربزبان بود به تدریج در دربار ترقی کرد و به سمت لشکرنویسباشی ارتقاء پیدا کرد. در زمان محمدشاه همچنان سمت خود را حفظ و از آنجا که به مقام خود اهمیت میداد عنوان لشکرنویسباشی را به وزارت لشکر تبدیل کرد. وی در اواخر سلطنت فتحعلیشاه قاجار توسط حاج میرزا آقاسی به وزارت لشکر منصوب شد.
سفارت انگلیس که سعی داشت عواملی برای نفوذ در دستگاه حکومت جمعآوری نماید به سراغ میرزا آقاخان نوری هم رفت و خیلی زود وی را در شمار عوامل سرسپرده خویش در ایران درآورد تا آنجا که تابعیت انگلستان را نیز پذیرفت.
ناصرالدین شاه قاجار
وی در بدگویی و توطئه علیه افراد در نزد شاه چیرهدست بود و حتی نزد شاه از پدرش بدگویی و سعایت میکرده است. در زمان محمدشاه همراه قشون به هرات رفت و در مراجعت، به اشاره حاجی میرزا آقاسی از وزارت برکنار و مدتی محکوم به حبس و تبعید شد.
از دوران محمدشاه، او تحرکات خود را برای به دست آوردن صدارت آغاز کرد و برای رسیدن به هدف، خود را در حلقه دوستان و یاران مهدعلیا (همسر محمدشاه) قرار داد و واسطه بین او و سفارت انگلیس شد. رابطه مهدعلیا با میرزا به تدریج تا آنجا کشیده شد که هرچه در اندرون شاه میگذشت مهدعلیا به آقاخان اطلاع میداد و او نیز ماجرا را به اطلاع سفارت انگلیس میرساند. چنانکه در اسناد وزارت خارجه انگلیس آمده میرزا اسرار محرمانه دولتی را اعم از آنچه مربوط به امور داخلی و تصمیمات مملکتی بود یا آنچه از مذاکرات را که بین شاه و صدراعظم و سایر سفرا صورت میگرفت به وزیرمختار انگلیس گزارش میداد.
در دوران صدارت حاج میرزا آقاسی، آقاخان به تحریکات و دسایس علیه او دامن میزد و از آنجا که صدراعظم از توطئههای او آگاه بود در یکی از شبها هنگام خروج از سفارت انگلیس دستگیر و با کسب اجازه از شاه به کاشان تبعید شد.
پس از مرگ محمدشاه و عزل آقاسی از صدارت، میرزا نصرالله از کاشان به تهران آمد، ولی چون مورد مواخذه امیرکبیر صدراعظم ناصرالدینشاه قرار گرفت و امر صدراعظم به بازگشت وی بود، به سفارت انگلستان رفت و خود را در پناه سفارت جای داد. کاردار سفارت نیز طی تماس با مهدعلیا او را واسطه قرار داد تا اجازه اقامت نوری را در تهران بگیرد. وساطت کاردار و صاحبمنصبان سفارت نتیجه مثبت داشت و مهدعلیا دستور داد میرزا را از سفارت به قصر بازگردانند.
حمایت جدی سفارت از نوری سبب میشد تا شاه و امیرکبیر نتوانند با او برخورد شایستهای داشته باشند. بهطوری که وقتی کار جاسوسی آقاخان بالا گرفت و میرزا تقیخان درصدد برآمد او را مجازات و تبعید کند این بار نیز وزیرمختار انگلیس به طور رسمی و علنی به یاری وی شتافت و با ارائه سند رسمی تحتالحمایگی و تابعیت انگلستان او را از زندان و تبعید نجات داد.
نقش به ظاهر مثبت او در آرام کردن قیام سربازان تبریزی مقیم پایتخت و خاموش کردن آتش فتنهای که خود در خفا دامن میزد منجر به رضایت شاه شد و به تقاضای صدراعظم ناصرالدین شاه امیرکبیر لقب «اعتمادالدوله»! به او داده شد. (1)
این امر احتمالاً بر اثر فشار مهدعلیا مادر ناصرالدین شاه بوده است؛ چرا که از همان آغاز سلطنت ناصرالدین شاه مهدعلیا با صدارت میرزا تقیخان مخالف بود و میکوشید تا میرزا آقاخان نوری، تحتالحمایه انگلیس به صدارت انتخاب شود که ممکن نشد.(2) بعدها یکی از عوامل مؤثر در برکناری میرزا تقیخان از مقام صدارت و قتل او در کاشان همین میرزا آقاخان بود که بعد از امیرکبیر به صدارت رسید.
پس از شهادت امیر، آقاخان دست به تغییرات وسیعی در سطح کشور زد و تمام مشاغل و مناصب مهم مملکتی را به فرزندان و بستگان خود اختصاص داد و از سوی دیگر غالبا شاه را به عیش و لهو و لعب ترغیب میکرد.
از نتایج قتل امیرکبیر و روی کار آمدن نوری یکی موافقتنامه ۱۲۶۹ مهشیدی۱۸۵۳میلادی بود که او با وزیرمختار انگلستان منعقد کرد که طبق مفاد آن دولت ایران از حق قشونکشی به هرات ممنوع شد. همچنین او در سال ۱۲۷۳ مهشیدی با تبانی قبلی با دولت انگلستان و بدون پیشبینیهای لازم، جنگ با انگلستان را، راه انداخت که به شکست ایران انجامید و ثمره آن معاهده ننگین پاریس (۱۲۷۳ مهشیدی۱۸۵۳میلادی) بود که به جدایی هرات از ایران انجامید و دولت ایران به نمایندگی این صدراعظم خیانتکار از تمام حقوق حقه خود در هرات و افغانستان به موجب معاهده مزبور به کلی صرفنظر کرد.مدتی بعد ناصرالدین شاه به خاطر اخلال و فسادی که در امور مملکت ایجاد شده بود او را در محرم سال ۱۲۷۵ مهشیدی. از صدارت برکنار کرد.(3) میرزا آقاخان پس از عزل از صدارت به ملک خود در روستای آدران رباط کریم رفت. به دنبال آن دوستعلیخان معیرالممالک مأمور میشود که اثاثیه صدارت مانند جبه مرواریددوز و قلمدان و عصای مرصّع را از او پس بگیرد. ناصرالدین شاه حتی لقب «اعتمادالدوله» را از وی سلب میکند. میرزا آقاخان حتی مجبور میشود ملک خود واقع در آدران را که دارای عمارت نسبتاً عالی بود و هنوز هم آثار آن باقی است به دولت واگذار کند. او سالهای پایانی عمر خود را به حالت تبعید در یزد و اصفهان و قم سپری کرد و نهایتاً در سال ۱۲۸۱ مهشیدی در ناکامی و بدبختی درگذشت.
میرزا آقا خان نوری
سندی که ملاحظه میکنید مربوط به دوران عزل آقاخان از سمت صدارت عظمی و مشاغل و مناصب دولتی است. هشدار ناصرالدینشاه به جانشینان خود درخصوص او و اعضای خاندانش، حاکی از مضرات فراوان اقدامات آنان برای منافع ملی ایران است که از جنبههای مختلف بروز و ظهور یافته بود.
ملاحظه و مطالعه این سند مخاطب را با دیدگاه ناصرالدینشاه نسبت به اقدامات میرزاآقا خان نوری و خانواده او آشنا میسازد.
بخشی از سندانشای مرحوم میرزا مهدیخان بیانالملک پسر میرزا ابومحمد مرحوم گرمرودی که در خیانت طایفه نوری به دولت ایران از قول پادشاه جمجاه ناصرالدینشاه خلداله ملکه به عنوان فرمان قضا توامان.
دربخشهایی از این حکم ناصرالدینشاه آمدهاست:
هر روز به نوعی تلطف و احسان میدید و در اکثر امورات دولتی دخلی تمام داشت. تا اینکه رأی جهانآرای به تغییر وزارت عظمی قرار گرفت و به این لحاظ که بیان فرمودیم او را شایستهتر از دیگر چاکران دولت دیده تشریف این عطیه کبرا را بر او ارزانی داشته چنانکه لازم است دست او را در کفایت مهمّات مملکت مبسوط و مطلق فرمودیم.
... و آنگاه بر ما روشنتر و محققتر گشت که رَجم و نفی او از درگاه شاهنشاه غازی به الهام و هدایت الهی بوده است، نه ابرام و سعایت حاجی میرزا آقاسی. سلاطین نسل همایون اصل ما باید این فرمایش و نصیحت خدیوانه و کریمانه ما را آویز گوش اعتبار خود داشته احدی از آحاد این طایفه را که در نور مازندران به اولاد خواجه مشهور و معروفند در هیچ عهدی از عهود در امور نوکری راه ندهند و کار دیوانی به این گروه حقنشناس نفرمایند که مایه زیان دین و دولت است. و موجب نقصان عدل و مروّت. مَن جرّبالمجرّب حَلَّت به النّدامه.
منابع:۱. حسین سعادت نوری. رجال دوره قاجار. تهران، انتشارات وحید، ۱۳۶۴. صص ۲۰-۲۱.
۲. محمداحمد پناهی سمنانی. امیرکبیر تجلّی افتخارات ملّی. تهران، کتاب نمونه، بیتا. صص ۲۲۳-۲۲۴.
۳. علیاصغر شمیم. ایران در دوره سلطنت قاجار: قرن سیزدهم و نیمه اول قرن چهاردهم مهشیدی، تهران، علمی، ۱۳۷۰. صص ۱۲۹ و ۲۳۵-۲۳۶.